عبد البهاء برای آرام کردن آشوب و بی پاسخ نماندن پرسش ها، تدبیری بهتر از تاویل سخنان علی محمد باب و احادیث مهدویت نیافت. او در این باره می گوید:
اگر اهل فرقان (مسلمانان) بگویند: حضرت اعلی روحی له الفداء فرمود: من موعود فرقانم، قیامت بر پا و بلای بزرگ آشکارشده است، اگر او قائم موعود است، شمشیر برهنه اش کجاست؟ پرچم بسته شده اش کجاست؟ سپاه جنگجویش کجایند؟… اجتماع در اُمّ القُری (مکه)، قیامت کبرا، میزان، صراط و حسابرسی چه شد؟ و … حضرت اعلی روحی فداء می فرماید:
همه این نشانه ها، شرایط و حوادث در حالی که بر مردم پوشیده بود، در چشم بر هم زدنی گذشت.1
آنچه از نقل قول عبد البهاء از بهاء به دست می آید، این است که موعود آمده، قیامت شده ولی انسان هیچ نفهمیده، بهشت، جهنم، نعمت و عذاب را حتی درک نکرده است. با توجه به این توصیفات، این همه نشانه و حوادث که کسی آنها را درک نکرده است چه رسد به فهم حقیقتشان و باید حال اتفاق افتاده توسط مدعی آنها تفسیر شود و گرنه صورت خارجی پیدا نمی کند، چه سودی به حال انسان دارد؟ وقتی گفته می شود: بخشنده به بهشت می رود و دزد به دوزخ؛ کسی نه تنها دزدی را ترک می کند بلکه از حاصل دست رنج خود می گذرد و می بخشد، توقع پاداش و بهشت دارد، حال به او بگوییم پاداشت را گرفتی، پاداشت معنوی است، قابل مشاهده نیست، تو نمی فهمی و سپس همه ادعاها را تاویل و تفسیر کند، کدام انسان خردمندی این را باور می کند؟
بهاء می گوید: قیامت به معنای قیام یک نفر برای اصلاح حال مردم، بهشت باغ رسیدن و دیدار شخصی است که ادعای مقام می کند، جهنم یعنی به آتش دوری، نادانی و خلاف سوختن؛ خداوند، کسی است که تو را علم و ادب می دهد؛ معجزه ناتوان کننده مردم عوام، احمق و نادان از ادعاهای پوچ، طلا، نقره، حیله و نیرنگ و سیاست و تدبیر کتاب آسمانی یعنی کلماتی که از آسمان فکر و روح به زبان جاری می شود.
اگر کسی به این اندازه با اشاره، مجاز و دو پهلو سخن می گوید، واقعا خردمندی یافت می شود که به او سخن او اعتماد کند؟
هنگامی که بایدها و نبایدها تاویل و تفسیر می شود، دین چه معنایی دارد؟ چرا آزادی مردم بیچاره را می گیرید و آنها را زیر بار تکلیف می برید؟
در این صورت فلسفه آفرینش که تکامل انسان است از میان رفته و زندگی در دنیا بیهوده می شود،2 مرگ، قیامت، پاداش و کیفر بی معنا می شود چرا که شخصی چند سالی بدون امید به حساب و کتاب زندگی می کند، خوب یا بد می میرد و همه چیز تمام می شود. حتی فکر این زندگی هم انسان خردمند را آزار می دهد.
در این حالت است که جنگل قانونمندتر از محیط زیست انسان می شود.
شاید بهاء از پوچ بودن آفرینش و بی معنا بودن آیین و مذهب آگاه بوده است و برای رهانیدن بشر از قید و بندها و آزادی بخشی به آنان این تاویل های شگفت انگیز را بیان کرده است.
عبد البهاء که از اسرار این مرام آگاه بود، می گوید:
این امور (وحدت سیاست، وحدت آراء، وحدت آزادی، وحدت وطن) که ذکر شد، همگی حتمی است، زیرا نیرویی آسمانی پشتوانه آن است؛ در ایران، اقوام مختلف، مذاهب دشمن و رأی های متفاوت بود که از همه جهان بدتر بود، حال به سبب بوی خوش قدس، چنان ارتباط و التیامی حاصل شده … و مجلس های مسیحی، موسوی، زردشتی و مسلمان در نهایت دوستی، محبت و آزادگی برگزار می شود و هیچ تفرقه و دشمنی در میانشان نیست. ببین که قدرت اسم اعظم چه کرده است.
ما نیز به حکومت سیاسی بهائیت تبریک می گوییم که نه تنها حقیقت اسلام و حرارت دینی را از میان مسمانان برداشته، بلکه از علاقه و حرارت مسیحیان، یهودیان و زردشتیان نیز کاسته است به گونه ای که در نهایت یک رنگی زیر سایه وحدت آزادی، وحدت سیاست و وحدت وطن زندگی می کنند و حد و مرزهای دین، آیین و وطن را از سر بیرون کرده اند؛ پس: « واى بر آنها که نوشتهاى با دست خود مىنویسند، سپس مىگویند: «این، از طرف خداست.» تا آن را به بهاى کمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و واى بر آنان از آنچه از این راه به دست مىآورند!»3
پانوشت:
1. ان کان هذا هو القائم الموعود: این سیفه المسلول و این لوائه المعقود و این جنوده المجنده و این الاعنه و الاسنه این ترویجه للشریعه الغراء و این تعمیمه للطریقه السمحه لبیضاء این طیران النقباء و النجباء و این اجتماعهم فی ام القری این القیامه الکبری این المیزان این الصراط این الحساب این الجحیم المتسعره و این الجنه المتبهجه و این الکوثر و السلسبیل و این الکاس الممزوجه بالکافور و الزنجبیل این الحوریات القاصرات الطرف فی الخیام و این الولدان المخلدون کانهم لولو مکنون این الملائکه الغلاظ الشداد و این السلاسل و الاغلال و این و این؟ (مکاتیب، عبد البهاء، ص 352، س8).
2. افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون. (سوره مومنون، آیه 115).
3. فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ؛ (سوره بقره آیه 79)